استخر رفتن محمد مهدی با باباش
زبون درازی میکنی میگی دلت بسوزه تو و دادا رو نمیبریم استخر از صبح داشتی دور از جونت حلاک میشدی بری از ساعت 3 مخمو خوردی پس کی 5 میشه مایو تیوب اردک بادی دماغ گیر عینک کلی چیز میز جمع کردی بری شنا فدای ذوقت بشم عشقم ...
نویسنده :
مامان زهرا
15:59